مهری ديگر از راه رسيد و خبری از مهربانی نيست. بهار دانشگاه در خزان طبيعت رسيد و همچنان به اميد شکوفايی و به بار نشستن آرمان ها و خواسته هايمان در اين ايام زمستانی و در اوج داستان های تلخ و روزهای سخت به انتظار نشسته ايم. اگر آغاز سال تحصيلی نبود و تکرار هر ساله ی آن، عيد و تحويل و تغيير نبود، شايد تکراری بودن مانع بود تا از ايام تلخ سرزمين مان و قصه ی مصيبت بار و سراسر خيانت و جنايت و رذالت قوم استبداد- به ويژه در دو سال گذشته- و ايستادگی و متانت و بزرگی مردم نوشت. اما در گريز از سخنان تکراری و ضرورت بيان برخی از آن ها و اين بار برای دوستان دانشجويم و ورودی های جديد دانشگاه می توان نوشت. سال ها پيش بارها و بارها برای مهر و شروعی جديد و عيد و تحويل سال جنبش دانشجويی نوشته ام و سلامی و خوش آمدی از حضور در ميانه ی آشوب و تقابل استبداد و آزادی گفته ام. دانشگاه موتور محرکه ی حرکت های مردم و هميشه پويا و زنده بوده است. اهميت دانشگاه به دانشجويان و جنبش هميشه پرسش گر و روشن گر دانشجويی بوده است. جنبش دانشجويی زنده و زاينده است. زنده مانده است تا زاينده باشد و زاينده بودن آن ضامن زندگی و پويايی آن بوده است. خوشبختی است که در زمانه ای و در ميان نسلی ممتاز قرار گرفته ايم. امروز نسلی جديد آمده است و اندوخته ای فراوان از تجربيات گذشتگان را پيش رو دارد. امروز می بينيم که نهال ارزش های جنبش دانشجويی درختی تناور شده است و ميوه و ثمر داده است. می بينيم که پيران و بزرگان مان در سايه ی اين- پرورده ی به خون جگر- آرام و قرار گرفته اند. می بينيم که مردم مان از حاصل آن بهره می برند و استفاده می کنند و حيات شان را در گروی آن يافته اند. امروز نشانده ی جنبش دانشجويی شانه ی راه مردم است و شاخه های آن شاخص های بيان و اعتقاد آن هاست. بيش از صد سال مبارزه ی مردم عليه حکومت های خودکامه و حاکمان اقتدار گرا و انحصارطلب، سرانجام در خشکسالی معرفت و انسانيت جمهوری اسلامی نشان داد که بايد به کمترين ها بسنده کرد و بيشترين زخم ها را خورد و در گذر زمان مقاومت و ايستادگی را آموخت و از اين رهگذر ياد گرفت که هم زنده ماند و هم زاينده شد و قصه ی استبداد و بی حاصلی را به پايان برد. قصه ی بيش از صد ساله به ما آموخت که بايد برای آزادی خطرها کرد. خوشحاليم که دانشگاه و دانشجويان را داريم و می دانيم جوانان دانشگاه اهل خطر کردن هستند. راستش دانشگاه خانه ی روشنی سازی و روشنگری است. بی پروايی و شجاعت را در کنار صداقت و صراحت می آموزد تا " بايد برای آزادی خطرها کرد" پايان نباشد. دموکراسی و حقوق بشر اين روزها چراغ راه مان شده است تا در تشنگی و نياز جهان به صلح و امنيت، شتاب مان را برای تحقق آرمان های ديرينه آزادی، دموکراسی و حقوق بشر و تحقق صلح و امنيت افزون نماييم. همه ی اميدمان به نسل جديد است که از ديروز اثر بخش بوده اند و امروز در بی شماریِ شان مژده پيروزی می دهند. چنين است که اميد مردم به دانشگاه است و گويا مردم از دانشجويان پيمانی گرفته اند. آن ها پيمان گرفته اند که آزادی بايد زنده بماند، شادی ميهمان هر خانه شود، خشونت چنان رسوا شود که اجازه ی حضور و بروز نيابد، زنجير های عقايد و بيان و انديشه ها پاره شود، دوستی و همدلی افزون گردد، به جای برتری جويی ها، روا داری و احترام به همديگر نشانده شود و آزادی و عدالت، دموکراسی و رفاه و حقوق بشر و زيست اخلاقی و انسانی و همه با هم محقق گردد. مردم پيمانی سخت گرفته اند و کاری سخت پيش رو داريد. اما می دانم که با همت تان پيروز می شويد و احترام مردم را بر می انگيزيد. آن گاه اگر استبداد همه ی توان اش را به خشونت و سرکوب تبديل کند، باز شکست خواهد خورد.