شنبه، مهر ۳

بغض قناریها

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام 
 
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان
 
زخم دار است ٬  با ریشه چه می کنید؟
 
گیرم که بر سَرِ این بام ٬ بنشسته در کمین پرنده ای
 
پرواز را علامت ممنوع می زنید
 
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
 
گیرم که می زنید ٬ گیرم که می برید
 
گیرم که می کشید
 
با رویش نا گزیر جوانه چه می کنید؟
 
*******
 
تمام بغض قناری ها ٬ صداتو ترسونده
 
اجاق ِ کینه ی پاییزی ٬  گل هاتو سوزونده
 
تو اون ستاره ی خاموشی ٬ که خواب تو رو برده
 
پیام سرخ شقایق ها تو قلب تو مرده
 
چشمهات مثه شب بارونی
 
دلت پر از غم پنهونی
 
مثه پرنده ی زندونی
 
بخون به ناله ی دل
 
مثال تیغ گل زردم
 
یک شعر خسته ی پر دردم
 
ببین که قایق امیدم ٬
 
نشسته بی تو به گِل
 
 
غم قریب کدوم غروبی
 
که عطر پاییز گرفته بوی تنت
 
نگاهت به سوی کدوم ستاره است
 
که قلب پاره است ٬ به زیر پیرهنت
 
من و تو چلّه نشین این ٬ شب پر  اندوهیم
 
من و تو سایه ی غمگین ٬ غروب رو بروییم
 
چرا به سفره ی ما دیگر
 
نشانی از نان نیست
 
به خاک غمزده ی شهرم
 
نمی ز باران نیست
 
 
تمام بغض قناریها......